میقات

إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ

میقات

إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ

حر ریاحی

دوشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۹، ۱۱:۲۹ ق.ظ

حر ریاحی

نسب حرّ بن یزید به یکی از تیره‌های قبیله تمیم می‌رسد [ابن‌کلبی، جمهره النسب، ج۱، ص۲۱۳، ۲۱۶] وی را ریاحی، یربوعی، حَنظَلی و تمیمی خوانده‌اند. [طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۲۲] خاندان حرّ در زمان جاهلیت و در دوره اسلام از بزرگان بودند. [سماوی، إبصار العین، ص۲۰۳]

حرّ از مشهورترین جنگاوران کوفه بود. [ابن‌کثیر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۹۵] در برخی منابع، به اشتباه، از وی با عنوان صاحب شُرطه (رئیس پلیس) عبیدالله بن زیاد یاد شده است. او به دستور عبیدالله بن زیاد به فرماندهی بخشی از سپاه اعزامی برای مواجهه با امام حسین(ع) منصوب شد و پایبند به اجرای دقیق فرمان‌های حکومتی بود. [طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۰۲ـ۴۰۳]

نسل حر

درباره نسل حرّ نیز اشاراتی در دست است. در طول تاریخ، دو خاندان به حر منسوب بوده‌اند: خاندان مستوفیان قزوین [حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ص۸۱۱] که حمدالله مستوفی تاریخ نگار مشهور از ایشان است و آل حر در منطقه جبل عامل لبنان که یکی از مشهور‌ترین ایشان، شیخ حر عاملی، صاحب کتاب مشهور وسائل الشیعه است. [احمد حسینی، مقدمه بر امل الآمل حر عاملی، ج۱، ص۸-۱۰]

رودررویی با حسین بن علی(ع)

امام حسین(ع) در منزلگاه ذی حُسم با حرّ و سپاهش روبه رو شد. [مفید، الارشاد، ج۲، ص۶۹، ۷۸] به گفته منابع حرّ نه برای جنگ بلکه برای انتقال امام نزد ابن زیاد اعزام شده بود و از این‌رو با سپاهیانش رودرروی توقفگاه کاروان امام صف‌آرایی کرد. [اخطب خوارزم، مقتل الحسین، ج۱، ص۳۳۲]

حر به امام(ع) گفت:

"من مأمور به جنگ با شما نیستم؛ ولی مأمورم از شما جدا نگردم تا شما را به کوفه ببرم، پس اگر شما از آمدن خودداری می‌کنید راهی را در پیش گیر که نه تو را به کوفه برساند و نه به مدینه؛ تا من نامه‌ای برای عبیدالله بنویسم؛ شما هم در صورت تمایل نامه‌ای به یزید بنویسید، تا شاید این امر به عافیت و صلح منتهی گردد و در پیش من این کار بهتر است از آنکه به جنگ و ستیز با شما آلوده شوم".

پس از این، امام حسین(ع) و یارانش در مسیر قادسیه حرکت کردند و حرّ نیز همراه آنان بود. [طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۰۲ـ۴۰۳]

حرّ اگرچه مأمور جنگ نبود، از همان ابتدا احتمال وقوع درگیری با امام حسین(ع) آزارش می‌داد و حتی گفته‌اند به امام هشدار داد که اگر بجنگد حتماً کشته خواهد شد و هرگاه مجالی می‌یافت به امام(ع) عرض می‌کرد: "به خاطر خدا حرمت جان خویش را نگه‌دار که من یقین دارم که اگر جنگی صورت گیرد، کشته خواهی شد". اما امام با خواندن شعری پاسخ داد که از مرگ و شهادت در راه خدا ترسی ندارد.

در عذیب چهار تن از یاران امام از کوفه نزد حضرت رسیدند. حرّ قصد دستگیر کردن یا بازگرداندن آنان را داشت، اما امام مانع شد. آنان از وخامت اوضاع کوفه، کشته شدن قَیس بن مُسَهَّر صیداوی (فرستاده امام به کوفه) و آماده شدن سپاهی بزرگ برای جنگ با امام خبر دادند. [طبری، ج۵، ص۴۰۳ـ۴۰۶]

توافق حرّ با امام، در ۲ محرم پایان یافت؛ دو گروه به نینوا رسیده بودند که نامه ابن زیاد به دست حرّ رسید مبنی بر آنکه بر امام و یارانش سخت بگیرد و آنان را در زمینی بی‌آب و علف و بی‌حصار متوقف کند. [دینوری، ص۲۵۱] حر خدمت امام حسین(ع) آمد و نامه ابن زیاد را برایش قرائت کرد. امام(ع) به او فرمود: "بگذار در «نینوا» و یا «غاضریه» فرود آییم".

صبح عاشورا

حر در حالی که سپر خود را وارونه کرده بود به اردوگاه امام(ع) وارد شد. او خدمت امام حسین(ع) آمد و عرض کرد:

فدایت شوم یابن رسول الله(ص) من آن کسی هستم که از بازگشت تو (به وطن خود) جلوگیری کردم و تو را همراهی کردم تا به ناچار در این سرزمین فرود آیی؛ من هرگز گمان نمی‌کردم که آنان پیشنهاد تو را نپذیرند و به این سرنوشت دچارتان کنند، به خدا قسم اگر می‌دانستم کار به این جا می‌کشد، هرگز به چنین کاری دست نمی‌زدم و من اکنون از آن چه انجام داده‌ام به سوی خدا توبه می‌کنم، آیا توبه من پذیرفته است؟

امام حسین(ع) فرمود: آری خداوند توبه تو را می‌پذیرد.

او از امام طلب بخشش کرد. امام برایش استغفار نمود و فرمود که تو در دنیا و آخرت آزادمرد (حرّ) هستی. [مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۰۰ـ۱۰۱]

  • سید حمید هاشمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی